خانه ی دوست کجاست ؟
درفلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به راهی نشان داد سپیداری گفت :
نرسیده به درخت کوچه باغی ست که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پر های صداقت آبی ست
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آورد
به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه ی دوست کجاست ؟
با سلام وصلوات بر محمد وآل محمد
جای قلم شما و وبلاگ بسیار زیبای شما در لینک باکس ما خالیه اگه افتخار دهید در لینک باکس ما عضو شوید و از جوایز ارزنده ما مخصوصا اینتر نت رایگان بهرهمند شوید و نتیجه ی فوق العاده ی کارتان را ببینید
منتظر شما هستیمدریافت کد
<!-- Begin ParsTools.com Linkbox Code --><script language="javascript" src="http://www.parstools.com/linkbox/code/?LinkBox=11480&width=400&height=300"></script><!-- End ParsTools.com linkbox code -->
سلام
چقدر این شعر زیباست ممنون به خاطر درج این شعر
اگه قابل دونستی منو به اسم سپنتا لینک کن
سلام احنست
وب خیلی خوب اموزنده ای داری
وکمی سیلقه به وبلاگ بده
حرف های ما نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود.
ای! دریغ و حسرت همیشگی
نا گهان چقدر زود دیر می شود...